اگر نگاهی به ظهور اخوان المسلمون بیندازیم معلوم می‌شود که کاری که السیسی و حامیانش (آمریکا، پادشاه سعودی و...) می‌خواهند بر سر این جماعت بیاورند آب درهاون کوبیدن است و بس. 
تأسیس جماعت اخوان المسلمین
در ۲۳ مارس ۱۹۲۸م. / ۴ فروردین ۱۳۰۷، هفت نفر در شهر اسماعیلیه مصر گرد هم آمدند که عبارت بودند از: امام شهید حسن البنا، حافظ عبدالحمید، احمد الحصری، فؤاد ابراهیم، عبدالرحمن حسب‌الله، اسماعیل عزو زکی المغربی. شش شخصیت اخیر از کسانی بودند که از موعظه‌ها و درس‌گفتارهای امام حسن البنا متأثر شده بودند. آنان با صداهایی برخاسته از قوّت ایمان‌ و عزم استوار، از امام حسن البنا پرسیدند: راه عملی رسیدن به عزت مسلمانان و خیر آنان کدام است؟ سرمایه‌های ما که عبارت از خون‌های گرم جاری در رگ‌‌هایمان است و جان‌هایی که در پرتو ایمان و کرامت از آن‌ها می‌تابد، و این مبالغ ناچیز پولی است که از قُوت فرزندانمان صرفه‌جویی شده است. آری، این سرمایه‌ها را به شما تقدیم می‌داریم و آنچه می‌توانیم بگوییم این است که ما توان خود را برای تجدید عزت اهل ایمان با شما در میان می‌گذاریم، تا در پیشگاه «الله» عذری داشته باشیم. شما‌‌ همانگونه که در برابر تکالیف و مسؤولیت‌های ما مسؤول هستید در پیشگاه «الله» نیز مسؤول ما هستید.
این سخنان مخلصانه در جان امام حسن البنا تأثیر به سزایی داشت، به طوری که نتوانست از مسؤولیت بر دوش گرفتن بار امانت شانه خالی کند، بنابراین با تأثر فراوان فرمود: خدا به شما پاداش عنایت فرماید و بر این نیت پاکتان برکت بگذارد. امیدوارم ما را بر انجام کاری شایسته که رضای او و نفع مسلمانان در آن است توفیق بخشد. وظیفه‌ی ما عمل است و خدا است که توفیق می‌دهد. ما با هم دیگر بیعت می‌کنیم که سربازان اسلام باشیم و در پرتو اسلام، حیات و عزت وطن و امت را می‌جوییم. یکی از اعضا گفت: چه نامی را بر خود بگذاریم: جمعیت، انجمن، طریقه، اتحادیه، تا شکل رسمی به کار خود بدهیم؟ امام حسن البنا پاسخ داد: هیچ کدام، ما این عناوین را کنار می‌گذاریم، اساس اندیشه‌ی ما فکر و معنویت و کار است، ما برادران یکدیگر در خدمت به اسلام و مسلمانان هستیم، پس ما «الاخوان المسلمون» هستیم. ولی حالا پس از حدود هشتاد و پنج سال- با اینهمه قتل عام و تبعید و زندانی و... - کارشان به جایی رسیده که اگر همه‌ی مستکبرین و ظالمان و مدعیان دروغین حقوق بشر و دموکراسی بخواهند کارشان را یکسره کنند نمی‌توانند چون تاریخ تکرار می‌شود و اینان نوادگان و پیروان واقعی یوسف، موسی، عیسی، ابراهیم، اسماعیل ذبیح‌الله و رحمة للعالمین‌اند. و آنان نوادگان و مقلدان ابلیس، نمرود، فرعون و فرعونیانند. نه تنها قتل عام، زندان، شکنجه، تبعید و... آن‌ها را متفرق و وادار به سکوت و... نمی‌کند بلکه آن‌ها را ورزیده‌تر، متحد‌تر و یکپارچه‌تر، منسجم‌تر، جسور‌تر می‌نماید. اگر از زبان احمد منصور، خبرنگار شبکه‌ی الجزیره بعضی از صفات آن‌ها را در میدان رابعه عدویه برشماریم برایمان معلوم می‌گردد که حذف آن‌ها محال محال است و غیرممکن.
فقط در رابعه: تظاهرکنندگان افطار را بین خود تقسیم می‌کنند و لقمه در دهان غیر می‌گذارند، مبادا که افطار نخورده باشند... فقط فی رابعة
جمعیت میدان به دو بخش تقسیم می‌شوند؛ بخشی در گرمای آفتاب ظهر شعار می‌دهند و بخشی به سایه‌ی چادر‌ها می‌روند و سپس جای خود را عوض می‌کنند... فقط فى رابعة
مرد شیشه آب معدنی می‌خرد و جرعه‌ای می‌نوشد و سپس به اطرافیانش می‌دهد تا عطششان برطرف شود... فقط فى رابعة
در هنگام نماز میدان از ازدحام جمعیت چون صحن حرم می‌شود، تا جایی که نمی‌توانی راه بروی... فقط فى رابعة
سرویس بهداشتی مساجد اطراف میدان سه به سه میان مردان و زنان تقسیم شده است... فقط فى رابعة
از همه طرف و در همه جا بوی مسک و عنبر و عطرهای مسلمین به مشامت می‌رسد... فقط فى رابعة
دنبال مستمندی می‌گردی تا صدقه‌ای بدهی، اما بخاطر عزت نفس مردم کسی را نمی‌یابی. پول را برای نیازمندی در مکانی می‌گذاری. صاحب پول قسم می‌خورد که پول زیاد شده، ولی کم نشده... فقط فى رابعة
نه اخوان می‌بینی و نه سلفی و نه دیگری، بلکه همه مسلمانیم... فقط فى رابعة
بانویی مسیحی به میدان می‌آید تا از از طریق تریبون حمایت خود را از مشروعیت رییس جمهور مرسی اعلام کند... ناگهان چون صاعقه‌ای فریاد شهادتین جمعیت به آسمان می‌رود (بانو اسلام آورد. خودم آنروز آنجا بودم و چنان احساس سعادتی کردم که در وصف نگنجد... بوی مجد و عزت به مشام می‌رسید) اللهم لک الحمد.... فقط فى رابعة
مردی از کنار خیمه زنان رد می‌شود و می‌بیند که خیمه حفره‌ای دارد پیراهن خود را از تن بیرون آورده بر حفره می‌اندازد تا آن را بپوشاند و بدون لباس به راهش ادامه می‌دهد... فقط فى رابعة
حساسیت و اقدام به نظافت پیوسته ادامه دارد، تا جایی که‌ بر زمین می‌خوابی، اما کثیف نمی‌شوی... فقط فى رابعة
از همه طرف طنین قرآن به گوش می‌رسد گویی فرشتگان احاطه‌ات کرده‌اند... فقط فى رابعة
زنان در اوج امنیت در میان جمعیت متراکم مردان راه می‌روند، گویی در میان پدران و مادران خود هستند و راه برایشان باز می‌شود تا رد شوند... فقط فى رابعة
صدای گوشخراش دستفروشان را نمی‌شنوی و کشیدن سیگار نمی‌بینی جز در خفا... فقط فى رابعة
دکانداران مغازه‌های خود را بازمی‌گذارند و می‌روند استراحت کنند و می‌گویند هرکی هرچی نیاز دارد بردارد و پول را در دخل بریزد، برمی‌گردد می‌بیند اجناسش کامل و دست‌نخورده باقی مانده.... فقط فى رابعة
مرد از غم شهادت برادرانش در وقت فجر می‌ایستد و می‌گردد، ولی ثابت و استوار، از آتش گلوله فرار نمی‌کند... فقط فى رابعة عدویه
پس درختی که با خون شهیدان راه آزادی وآزادگی، عدالت، برادری- سید قطب و امام بنا و... و شهیدان میادین فعلی مصر (رابعه عدویه، النهضه و...) آبیاری شده و می‌شود محال و غیرممکن است خشک گردد.
چراغی که ایزد بر افروزد
هر که تفش کند ریشش بسوزد
به‌جاست که‌ نگاهی به‌ آیات قرآن مجید به‌ عنوان امام و پیشوای خود به‌ سان چراغی بر فراز راه‌ داشته‌ باشیم و الله‌ برایمان کافی است که‌ می‌فرماید: می‌خواهند نور (آئین) خدا را با دهان‌هایشان خاموش گردانند. ولی خدا نور (آئین) خود را کامل می‌گرداند، هرچند که کافران دوست نداشته باشند. (آیه ۸ سوره الصف)
- ما به تو خیر و خوبی بی‌‌‌‌نهایت فراوانی راعطا کرده‌ایم (که نبوت و دین حق و هدایت، و هر آن چیزی است که سعادت دو جهان را به همراه دارد.
- حال که چنین است تنها برای پروردگار خود نماز بخوان و قربانی کن.
- بدون شک، دشمن کینه‌توز تو بی‌خیر و برکت و بی‌نام و نشان خواهد بود.
- هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا می‌رسد. و مردم را می‌بینی که دسته‌دسته و گروه گروه داخل دین خدا می‌شوند (و به اسلام ایمان می‌آورند). پروردگار خود را سپاس و ستایش کن، و از او آمرزش (خود و یاران خویش را از شتابگری در فرا رسیدن فتح و وقوع پیروزی، و اظهار دلتنگی و گلایه از زندگی) بخواه، خدا بسیار توبه‌پذیراست.
- سوره‌ی منافقون، آیه‌ی ۸: می‌گویند: اگر (ازغزوه‌ی بنی مصطلق) به مدینه برگشتیم، باید افراد باعزت و قدرت، اشخاص خوار و ناتوان را از آنجا بیرون کنند. عزت و قدرت از آن الله و فرستاده‌ی او و مؤمنان است، ولیکن منافقان (این را درک نمی‌کنند و) نمی‌دانند.
الله‌ اکبر ولله‌ الحمد
حسبنا الله‌ ونعم الوکیل